رمان «کلیدر» اثر محمود دولت‌آبادی
نوشته شده توسط : Kloa

کلیدر به روایت زنانه و درونی

۱. سکوت مارال، فریادی در خاک
مارال، نه راوی است و نه پرگو، اما صدای ناپیدای رمان از دل او می‌گذرد. او نماینده نسلی‌ست که هرگز دیده نمی‌شود اما همه چیز را بر دوش می‌کشد. عشقی آرام و وفاداری سخت، نیرویی است که گل‌محمد را سر پا نگه می‌دارد. تنهایی مارال، تنهایی زن ایرانی‌ست در دل رنج‌های جمعی. او برای نجات معشوقش نمی‌جنگد، بلکه با ماندن، مقاومت می‌کند. مارال زنی‌ست که بی‌تفنگ، در خط مقدم ایستاده است.

۲. بلقیس؛ حافظه‌ای از دیروز
بلقیس مادر گل‌محمد، صدایی از گذشته و سنت است. سخنانش تلخ و گزنده‌اند، اما پر از دانایی بومی و زخمی. او خاطره‌دار نسلی‌ست که از ظلم خوانین و بی‌عدالتی زمین‌داران جان به لب شدند. با زبان و نگاهش، نسل جوان را نقد می‌کند و در عین حال، از آن‌ها حفاظت. زنانی مثل بلقیس، پیچیده‌تر از آن‌اند که به چشم کلیشه بیایند؛ آن‌ها حافظان فرهنگ‌اند، نه دشمن تغییر.

۳. عشق در جهان بی‌رحم
رابطهٔ گل‌محمد و مارال، در دنیای خشن رمان، شعله‌ای شکننده است. نه فرصت رشد دارد و نه مجال آرامش. عشق آن‌ها مانند زمینی خشک است که هر شب آرزوی باران دارد. اما عشقشان مقاوم است؛ نرمی آن در برابر خشونت محیط ایستادگی می‌کند. این رابطه، تلخ و شیرین، یکی از معدود پناهگاه‌های انسانیت در دل رمان است. اما سرنوشت این عشق نیز به باد تقدیر سپرده می‌شود.

۴. زنان دیگر: سایه‌های کنشگر
در کنار مارال و بلقیس، زنان دیگری نیز هستند که بی‌صدا، اما تأثیرگذارند. از مادران گرفته تا دختران جوان، هرکدام در پس‌زمینه، کنشگری می‌کنند. آن‌ها مراقبند، تغذیه می‌کنند، دلداری می‌دهند، و در سکوت تصمیم می‌سازند. این زن‌ها اغلب در حاشیهٔ متن ظاهر می‌شوند، اما در بافت داستانی، بنیادند. کلیدر بی‌حضور آن‌ها، فقط روایتی از خشونت مردانه می‌شد.

۵. زن و زمین؛ دو قربانی هم‌سرنوشت
زمین در کلیدر، مانند زن است: منبع حیات، اما تحت سلطه. همان‌طور که زن در سیطرهٔ سنت و مردسالاری رنج می‌برد، زمین نیز در ید قدرت خان‌ها و حکومت است. دولت‌آبادی، پیوندی ناگفته میان زن و زمین می‌سازد؛ هر دو، محل زایش و مرگ. عشق به زمین، مانند عشق به زن، اغلب با تملک اشتباه گرفته می‌شود. اما هم زن، هم زمین، در نهایت فقط با آزاد شدن شکوفا می‌شوند.

۶. روایتی زنانه از زخم وطن
اگر از زاویهٔ زنان نگاه کنیم، کلیدر حکایتی‌ست از زخم‌های خاموش وطن. جایی که فریادها نه از سر خشونت، که از سر صبر برمی‌خیزند. زنان در این روایت، مصلحان خاموش خشونت‌اند. آن‌ها با آرد، آتش، زخم، و انتظار زندگی می‌کنند. و در نهایت، صدای آن‌هاست که از زیر خاک، دوام بیشتری دارد. کلیدر از این دیدگاه، شعری‌ست برای زنانی که همیشه بوده‌اند و کمتر دیده شده‌اند.





:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 29 ارديبهشت 1404 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: